حکایت مشکلات و درگیریهای عدیدهی من با استاد و اساتید و سایرین بر حسب اتفاق ترک من هم برای خودم حکایتی شده است.
روزی یک مقاله خواندم از یک ترک که به زعم خودش مسئله ترک ستیزی ایرانیان را به لحاظ تاریخی مورد بررسی قرار داده بود. تا به امروز همیشه فکر میکردم که چرا هموطنان ترک این همه مهاجرت نموده و جلای وطن نمودهاند و با خود میاندیشیدم که آیا وضعیت اشتغال و امکانات رفاهی در استانهای ترکنشین این قدر بد است که آنان را مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگر به خصوص تهران مینماید؟…
باری خدا شاهد است که تاکنون هیچ گروهی را به خاطر ویژگی قومیشان به ناروا متهم نساختهام. اما امروز در مقاله سراسر اتهام زننده آن هموطن ترک نکاتی نظرم را جلب کرد و چند پرسش در ذهنم ایجاد کرد. آنچه این جا نگاشتهام پراکندهای از این پرسشهاست که در پسزمینه ذهنم مانده و میدانم که در گوشه و کنار به دنبال پاسخ آن خواهم بود. اگر یافتم روزی آن را هم خواهم نبشت.
باری در بخشی ایشان ذکر کرده بود که افرادی در گذشته تاریخ آذربایجان به دلیل نارضایی از حکام روسی و عثمانی به ایرانی بودن روی آوردهاند. صلاح میدانم به نکات دیگر اشارهای نکنم چون بنا ندارم ناخواسته سبب رنجش شوم. اما از همین جا این سؤال برایم ایجاد شد که آیا ترکها به جای اصلاح حکومتهای خود ترجیح میدهند ملیت خود را عوض کنند؟ مایلم بدانم در مملکتی که اکثریت جمعیت آن را نژاد فارس تشکیل میدهد، در حالی که بسیاری از سردمداران آن از اقوام ترک میباشند چرا باید در حق آنان اجحافی صورت گیرد؟ و چرا ترکها همه جا به وفور دیده می شوند و باز هم شاکیاند که چرا دیده نمیشوند؟ برای نمونه همین دانشکده علوم دانشگاه شاهد خودمان که من میبینم از سر تا ذیلاش ترکاند. خدمه، کارشناس، استاد، رئیس دانشکده، کارگر ساختمان و ….
چرا در لیست استانهای محروم، مناطق ترکنشین در انتها و در لیست معترضین آنها در ابتدا هستند؟ آیا این غیر از این معنایی میتواند داشته باشد که آنها بهتر از هر اقلیتی حق خود را از این سرزمین گرفتهاند. که صد البته این بد نیست اما…. آیا غیر از تهران و چند شهر معدود دیگر در مملکت کسی آثار رفاه را میبیند؟ همین تهران هم چند درصداش ترک است؟ بماند …. ای کاش فرصتی میبود تا به صورت جدی مسئله تعدد قومیتها در ایران و علتها و آسیبشناسیها و صد البته فوائد آن را مطالعه میکردم. فعلا که برایم چالشی شده که چرا من یکی با ترک جماعت معاملهام نمیشود. دوست دارم بدانم ایراد در من است یا واقعا ویژگیهای جامعهشناختی در این امر مؤثر است یا شاید هم اتفاقی است. دوست دارم بدانم این موزائیک قومی آیا واقعا موجب بالندگی است یا اختلاف. و این که ریشهاش آیا از کشورگشایی ایرانیهاست یا مهمانپذیریشان که بعدها صاحب خانه داری شدهاست. و خیلی چیزهای دیگر هم میخوانم بدانم.حالا…
در آخر به قول صادق جان از قول مادر یکی از دوستانش! ما که پیر نیستیم خدا هم که بخیل نیست. ایشالاه فرصت میشه …