چند وقت پیش یه بحثی تو اینترنت باز شده بود در بارهی یه روزنامه به اسم هفت صبح که گویا یه سرش به مشایی برمیگشت. افراد نظرات مختلفی داشتن دربارهی این که روزنامه نگارای اصلاح طلب باید برن اون جا کار کنن یا نه. بعضیها عقیده داشتن که این افراد همونایی هستن که قبل و بعد از انتخابات اون بلاها رو سر ما اووردن و بنابراین نباید باهاشون همکاری کرد. حتی به قیمت مردن از گشنگی! بعضیها اما میگفتن که شاید اون جا فرصتی باشه برای طرح بعضی مسائل و اصلا وقتی بیکاری دیگه نمیشه صبر کرد و این که تو این وضعیت سانسور و توقیف و … چارهی دیگهای نیست. بعد پریروز من یه مطلب دیدم از یه بنده خدا توی جرس. و با خودم فکر کردم که از دولتمردان(نامردان) فخیم ما بعید نیست که پس فردا یقهی این بیچاره رو بگیرن که چرا توی جرس مطلب مینوشتی و جیرهخوری و اینا. بعد دیدم برعکسش هم صادقه. یعنی وقتی یه روزنامه نگار به دلیل بیکاری یا امیدواری یا هر دلیل دیگهای میخواد توی روزنامهای کار کنه که به گروهی با عقاید مخالف ما تعلق داره از طرف ما(نوعی عرض میکنم) مورد هجمه قرار میگیره. و به نظر میرسه که این طرف هم اگر دارای قدرت اجرایی بود چه بسا اون فرد رو محکوم میکرد. این قضیه یه جورایی در مورد بازیگران فیلم اخراجیها هم صدق میکنه.
نظر شخصی من در مورد این آدمها (روزنامه نگاران یا بازیگرانی که به هر طریق با طیف تندروی نامشروع از نظر اپوزیسیون همکاری میکنند) اینه که نباید اونا رو مقصر دونست. گر چه ته دلم ازشون راضی نیستم و احترامشون ته دلم کم شده برام. ولی مثل بازیگری میمونه که نقش منفی یه داستان رو بازی میکنه. به نظرم افراد رو نباید از شغلشون جدا کرد. یعنی نمیشه این کار رو کرد. مخصوصاً تو جامعهی الان ما. در عوض اگر ما اعتراض داریم که چرا فلان فیلم ساخته شده میتونیم به هیچ عنوان نریم بخریمش یا ببینیمش. یا میشه اون روزنامه رو نخرید و استقبال نکرد. البته حتی همین حرکتهای اعتراضی هم به نظر من برای این روزهایی مناسبه که شرایط برابری وجود نداره و اینا راههای کوچیکی هست برای نشون دادن اعتراضمون. در حالی که اگر به امید خدا تو وضعیتی قرار بگیریم که عدالت برقرار باشه، اتفاقا همین روزنامهها و فیلمها نقاط مثبتی میتونن باشن. چون اون وقت همه میتونن حرفشون رو بزنن و اتفاقا اینها ابزارهای خوبی برای بیان عقاید مختلف هستن. تو اون شرایط اتفاقا باید حرفهای مختلف رو خوند و تحلیل و بحث کرد.
به نظر من نباید تو این برهه از تاریخمون کینهای برخورد کنیم و اشتباهات گذشته رو تکرار کنیم. این که یه عالمه عصبانیت رو تو دلمون جمع کنیم و وقتی که زورمون رسید در صدد انتقام جویی بر بیایم، اشتباهیه که توی انقلاب ۵۷ هم مرتکب شدیم(به عنوان جامعهی ایرانی عرض کردم). اگر اعتراض داریم بیان کنیم. وظایفمون رو از طلبهامون جدا کنیم و به هر کدوم سر جای خودش اهمیت بدیم. نه راحت از کنار بعضی مسائل بگذریم و نه اینقدر بخواهیم سفت بگیریم که فردی رو به خاطر این که توی فلان روزنامه نوشته و فقط نوشته(صرف نظر از این که چی نوشته که هنوز نمیدونیم حتی) محکومش نکنیم. و البته بحث بازیگری یه ذره فرق میکنه. مثلا اون روزنامه نگار اگر توی فلان روزنامه نوشت باید دید آیا سلایقش هم مثل اون افراد شده و از این بالاتر آیا مرتکب توهین، دروغ، جوسازی یا عمل منفی دیگهای شده یا نه. در مورد بازیگر هم باید دید آیا به دیالوگها و پیامهایی که توی نقشش داره اعتقاد هم داره یا نه(با این توضیح که در این مورد یه ذره سخته که بگیم طرف موضوعی رو که براش جدی هست توی نقشش مسخره بکنه فقط برای این که شغلشه!) ولی به هر حال یه عمل فرهنگیه که عکس العمل فرهنگی هم میخواد.