فیلم روزهای پس از دفاع!

روزهای بعد از دفاع پایان نامه می‌تونه روزهای دلپذیری باشه به شرطی که خود آدم خرابش نکنه. با فکر کردن بی‌پایان به آینده و فرصت ندادن به ذهن برای کمی استراحت. من این روزها را کج‌دار و مریز طی می‌کنم و علیرغم امان ندادن فکرهای خسته‌کننده و انرژی‌گیر، و کارهایی که از قبل برای این روزها عقب افتاده‌اند، هرازگاهی سعی می‌کنم از چیزهایی لذت ببرم و انرژی بگیرم و اندکی از نفس تازه کنم برای دویدن‌های دوباره. از این دست است دیدن فیلم‌هایی که دوستان توصیه می‌کنند یا قبلا اسم‌شان را زیر برچسب <فیلم خوب> دیده‌ام. اول با شاهزاده‌ی پارس شروع شد. برایم تعجب داشت که این همه تخیل از کجا می‌تواند بیاید. از کدام متن تاریخ چنین در می‌آید که وقتی هنوز اسلام به ایران وارد نشده نام عموی شاهزاده‌ای که بایستی خود از خانواده اشراف بوده باشد «نظام» است. یک نام عربی! و چطور در آن زمان مجازات قطع دست برای دزدی اجرا می‌شده در حالی‌که این مربوط به قوانین اسلامی است. از داستان‌پردازی، جلوه‌های ویژه و زیبایی داستان چشم‌پوشی نمی‌کنم. ولی ترجیح می‌دادم این داستان مملو از افسانه‌های غیرواقعی در مورد مکانی فرضی هم می‌بود تا می‌توانستم باور کنم که وجود یک فرد با نام عربی و تفرقه‌افکنی او بین برادران پارسی تنها یک داستان است! همه‌ی این‌ها بماند. تظاهر به آرامش مضحک شاهزاده در زمان فرار با ملکه الموت را می‌توانم به یک دماغ قرمز تشبیه کنم که تنها به یک دلقک می‌آید نه یک آدم متشخص! این یعنی فیلم در کل خوب بود ولی این تیکه‌اش ضایع بود.

بقیه فیلم‌‌ها رو هم یه فرصت دیگه می‌گم. الان حسش نیست…

دموکراسی تو روز روشن!

بله هست. مدارک‌ش هم موجوده نشون بدم؟ یکی‌اش همین فیلم «دموکراسی تو روز روشن». وقتی چنین فیلم مزخرف بی‌محتوایی که آخر هنرش متلک پراندن به برخی اقشار جامعه است، می‌شود فیلم! و می‌آید روی پرده همین خودش یک معنای دموکراسی  است از نوع احمدی نژٰادی. نمی‌دانم از اولش بی محتوا بوده یا بعد از سانسور به این روز افتاده. اما به گمانم متلک‌های سخیف پراندن(مثل مال پیرزن رو خوردی! و بعد اصلاح‌اش کردن و دهنم … و خوردن ادامه‌اش که سرویس شد!) و توجیه ترسیدن از جنگ و فرار کردن و ایجاد شبهه اصلاح این اشتباهات بعد از مرگ، معمولی نشان دادن کار ضد ارزشی مثل ترک کردن یه هم رزم در حال مرگ برای نجات جان خود و بازی‌های مصنوعی و تعمیم قوانین این دنیایی مثل پارتی بازی و … به آن دنیا، و بی‌اهمیت کردن ارزش تلاش‌های جان بر کف‌هایی که از کشورمان دفاع کردند، آن هم به اسم عدالت الهی، خیلی به مشخصات یک فیلم قوی، منصفانه و اجتماعی نمی‌خورد. بیشتر شبیه سناریویی است از نوع هالیوودی که به نرمی و ظرافت می‌خواهد مخ مخاطب را شستشو دهد و قاطی به ظاهر چارچوب شکنی‌هایش (به جای آزادی)،‌ آنچه عده‌ای می‌خواهند را در ذهن مخاطب متبلور کند. این نوع فیلم سازی آدم را به یاد بعضی فیلم‌های هالیوودی می‌اندازد که با به کار گیری هر آن چه در توان داشته(از تکنیک و خلاقیت) سعی می‌کند تاریخ سازی کند و به تغییر ارزش‌ها و مفاهیمی بپردازد که درست یا غلط در ذهن اجتماع شکل گرفته است. و البته این نوع سینمایی که تازه در ایران شکل گرفته است، در ابتدای مسیر است و راه زیادی در پیش دارد. شایسته است تولد سینمای «شر و ور وود» را به وضع حمل کنندگان آن در تلویزیون و سینما تبریک گفت و بر قبر فیلم‌فارسی‌های خودمان گریست که لااقل تک و توک فیلم وزین از توش در می‌آمد.