ناز کردن هم عالمی داردها !!!

چه حالی می‌ده وقتی یه دفعه چشمات رو باز می‌کنی و می‌بینی ۵ دقیقه تمامه که داری با شرح تمام ناراحتی‌های ناشی از یه سرماخوردگی! به اصطلاحی که تا پیش از این حتی ازش بدت می‌اومد،‌ «ناز می‌کنی» و اونور تلفن هم یکی هی باهات همدردی می‌کنه و تو تمام کیف دنیا رو انگار می‌بری. و وقتی چشمات باز می‌شه می‌بینی از هیچ احساس بدی خبری نیست، حتی از تب هم و می‌بینی یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های عالم نصیبت شده که می‌تونی از لذت‌ش تا ۵ دقیقه دیگه فقط بخندی بدون این‌که هیچ چیزی نگرانت کنه! حتی ریاست جمهوری احمدی‌نژاد…

خود تو!

چقدر خوبه که اینقدر به خودت گیر ندی. همیشه خودت رو دوست داشته باشی. خودت رو ببخشی. به خودت اعتماد داشته باشی. شادی رو حق خودت بدونی. هی خودت رو واکاوی نکنی. با وسواس تماشا نکنی. از خودت ایراد نگیری. به غصه عادت ندی خودتو. یادت نره که خدا همیشه تو رو دوست داره. به خودت اجازه بدی که خودش باشه. این قدر خودتو تو جای‌گاه فرهنگ و عقل و جامعه و خدا قرار ندی و با این چکش‌ها خودتو داوری نکنی. و چقدر خوبه که بگذاری خود تو تنهای تنها باشد. خودتو به حال خودش بگذار. بگذار تنها باشد…

انتقال به سرور جدید!

چاره‌ای جز تغییر سرور نبود.
فعلا وب‌سرور را به سرور جدید منتقل کردم! باشد که مشکلات کمتر شود! هنوز داده‌ای از دست نرفته است البته. اگر مشکلی در دیدن این سایت مشاهده کردید، به sadeqn در جیمیل نامه بزنید و خرابی را گزارش کنید. بسیار ممنون و سپاسگزار خواهم شد.

حرف‌های گم‌شده

در سالن دانشگاه از این بنرهای «آدابی» چند تا گذاشتن، عنوان‌ش هست «حرف‌های گم‌شده». توش یه سری از این طرح‌های گرافیکی هست‌ش و پایین همش یه جملاتی نوشته شده و پایین اونا نوشته «مقام معظم رهبری». شاید ده تا حرفِ گم‌شده. همین!

امنیت!

به مناسبت طرح امنیت اجتماعی:

گفتن به شرطی اجرا می‌کنیم که ازش ایراد نگیرین!

یه بار اجرا کردن و کسی هم حق اعتراض نداشت!

یهویی از انتخابات ۸۸ به بعد متوقف شد!

کم حجابی برای احمدی نٰژاد شد تبلیغ و برای موسوی ضد تبلیغ!

وضع آدمایی که الان می‌بینم از قبل یا مثلا زمان آقای خاتمی خیلی بدتر(؟) شده!

حالا از طرح یا اجرای دوباره این موضوع چه سودی می‌برند؟ متأسفانه زشتی‌ها و پلشتی‌ها آشکارتر و وقیحانه‌تر از همیشه خودشون رو نشون می‌دن!

این دانشکده/ این دانشگاه

تو این دانش‌کده آدمی هست که هر چی بهش می‌گی، بلااستثنا بدون فکر کردن می‌گه نه! نمی‌شه!

تو این دانش‌کده آدمی هست که آدما رو از رو طبقه اجتماعی‌شون می‌سنجه و طبق اون براشون و یا برا حقوق‌شون احترام قائله. مثلا اگه طرف کمی کارگری می‌زنه مقاله‌شو می‌ده یکی دیگه. لابد می‌گه به قیافه‌اش نمی‌آد. اسم خودش هم که تو مقاله‌اش اومده زیادی‌شه.

تو این دانشکده آدمی هست که منو به خاطر یه کاری چنان توبیخ می‌کنه که از ادامه تحصیل پشیمون می‌شم. اما یک سال بعد به دوستم می‌گه چرا اون کار رو نکردی؟

تو این دانشکده آدمی هست که بهترین هم‌کار من حساب می‌شه، اما می‌گه اگه من بودم، اونایی که روز عاشورا دست زدن رو اعدام می‌کردم!

تو این دانشکده  آدمی هست که قابل اعتمادترینه، ولی می‌گه علیه احمدی نژاد تبلیغ بی‌خود می‌کنن!

تو این دانشکده آدمی هست که می‌گه کیف‌تو بده من نگه دارم، موهاتو تو کن!

تو این دانش‌گاه آدمایی هستن که افتخار می‌کنن رفتن قاطی سبزها خودشون رو جا زدن و عکس ندا رو بالا گرفتن، اما دست‌شون رو گذاشتن رو کلمه شهیده که معلوم نشه.

تو این دانشکده آدمی هست که اتاق کارشناس ۴ تا آزمایش‌گاه رو قبضه کرده.

آدمی هست که قبلا کارشناس آزمایشگاه بوده، الان مسئول حراست، امور مالی دانشکده، و هماهنگی‌ها هست. در مورد کلاس‌ها هم اون نظر می‌ده.

آدمی که به راحتی به من توهین می‌کنه و با بی احترامی برخورد می‌کنه.

آدمی که با بداخلاقی‌ها و تحقیرهاش باعث شده من برای اولین بار به طور جدی به خودکشی یا دیگرکشی فکر کنم!!!

آدمی که … آدمایی که … گاهی منو از دنیا نا امید می‌کنن. اما فکر نکنم همه اینا باعث بشه وقتی این دوران تموم شد، نخوام بگم یادش به خیر… یاد تمردها از دستورات نخوردن. یاد قایم کردن صفحات چت و وب و ایمیل و بازی پاسور از رو مونیتور. یاد چپوندن نون و لواشک و کرم نرم کننده و دستمال رولی توی کمد. یاد زدن زیر آواز. یاد لگد پروندن توی هوا وقتی خیلی انرژی زیاد آوردی. یاد … جووونی.