مختصر بگم یا مفصل
بگم یا نگم اصلا
فایده داره بگم یا اصلا بهتره نگم
هی ذهنم به نوشتن میاد و هی دستم به نوشتن نمیره
یه ماه پیش کالسکه بچه رو از تو پارکینگ بردن. حالا همسایهها بردن چون به نظرشون اضافی بود یا دزد برد چون به جایی قفل نشده بود یا یه معتادی برد که خرج موادش کنه. چه فرقی میکنه؟ بردن. ما چیکار کردیم؟ زنگ زدیم ۱۱۰. آقای ۱۱۰ تشریف آوردن و گفتن خب اصلا چرا زنگ همسایهها رو زدین؟ چون فکر کرده بودیم ساختمان صاحب داره! مدیر داره! به خاطر همسایگی! همش کشک. خب. مشکل جرحی هم که نبوده پس زیاد مهم نیست. خب آقای ۱۱۰، اگر کسی به این راحتی توی ساختمان آمده، اگر پشت در خانهم آمد، اگر داخل خانهم آمد چی؟! آقای ۱۱۰ جلوی همسایه نه چندان معقول: مگه کجا داری زندگی میکنی؟ (لابد توی ایران امنترین کشور جهان) کی تا حالا رفتن توی خونهش؟ (لابد تو همین عید دزده با چاقو نرفته بود بالا سر دوستمون که تو خونهش تنها بوده، لابد این همه بچه تو کشور ما دزدیده نشده، فکر بنیتا از سرم بیرون نمیره) گفتم همسایه قبلیمون یه همسایه داشته تو خونهش بهش تجاوز کردن! آقای ۱۱۰ میگه نههههه! شما برو تحقیق کن اون حتما یه چیزی بوده! شما فیلم زیاد میبینی! اینا همش توهمه! تو سر توئه! میگم شما پلیسی یا روانشناس؟ میگه من الان خودم یه پا روانشناسم! البته روانشناسیش قد نداد که جلوی همسایه نه چندان معقول که خیلی شبیه معتاداست، گرا نده که پس فردا اگه اتفاقی برای این خانم افتاد، ما کاری به کار تو نداریم، بلکه خودش رو متهم خواهیم کرد که «حتما یه چیزی بوده»! گفتم پس احساس امنیت من چی؟ این که شبها خوابم نمیبره! این که تو خواب میپرم و میترسم هر آن یکی بیاد توی خونه یا جرأت ندارم بچهم رو تنها بذارم چی؟ آقای ۱۱۰ گفت برو راحت بخواااااب! خانم من ۱۲ ساله شبها تنهاست تازه پایین شهر هم میشینه. خلاصه که بدهکارمون هم کرد بابت محل زندگیمون.
موندم برم کلانتری پیگیری کنم یا نرم.
اما علیالحساب این رو بگم که آقای مملکت جمهوری اسلامی و آقای ۱۱۰! شما خودت تخممرغدزد رو شترمرغدزد میکنی. حالا هی اعدام کن و دست قطع کن و آفتابه به گردن بنداز. این خود تویی که به دزد خرده پا میگی قوانین ناقصی داری برای این که از دزدی کوچیک لون ممانعت کنی. تویی که داری بهش یاد میدی به این راحتیا گیر نمیفته، گیر نمیفته مگر بدشانس باشه. و کیه که تو این بیکاری و وضع اقتصادی بد نخواد شانسشو امتحان کنه!