شبی که داشتم با هزار زحمت با وجود بخیههای دندونم یه کم برنج میخوردم یاد اونایی افتادم که بخیهها و عملهای سنگین دارن. بویژه خانمهای بدبختی که با سی سانتیمتر بخیه سزارین باید برن دستشویی و معمولا دچار یبوست هم میشن و طبق معمول لعنت فرستادم به طرز آفرینش خودمون و این بدبختیایی که داریم. واقعا خیلی سخته خیلی. بعد یاد یه آقایی افتادم که زیر پست قبلی کلی بارم کرده بود که شما زنا فقط قر و فر دارین و همهی بدبختی زندگی مال ما مرداست. بدینوسیله میخواستم یادش بیارم که تشریف فرمایی پربارش به این دنیا همراه بوده با جر خوردن یک زن، که اگه تا آخر عمرش هم بدوه نمیتونه قیمتش رو بپردازه. نمیدونم چرا بعضی از این مردا چشمشون فقط دوتا چیز رو میبینه: پول و تن زن.
پینوشت: دوتا دندونم رو کشیدم و بخیه خورده و دوسه روزه که نمیتونم غذا بخورم 🙁
2 دیدگاه دربارهٔ «من و بخیهی دندون»
دیدگاهها بسته شدهاند.
مغلطه نکن!
هر وقت خودت مادر شدی، منتش رو سر بچه ات بذار و به مادر و بچه بقیه کاری نداشته باش! من مادرم رو با دنیا عوض نمیکنم.
منظور کامنت قبلی دقیقا توی “غر غرو” بودی که سر سوزنی برای همسرت کاری نمیکنی و فقط طلبکاری! اگر کسی قرار باشه طلبکار باشه، مادرشه، نه تو! کاش فقط از همسرت طلبکار بودی، از همه مردهای دنیا طلبکاری!
اتفاقا شما هستی که پول مرد رو میبینی و برای همین هم هست که مردها هم تن تو رو میبینن، وگرنه خیلی از مردها هم هستند که عمرشون رو برای همسرشون میدن و این موضوع کاملا دو طرفه هست، خانم غرغروی طلبکار!
بنده غلط بکنم مادر بشم که یکی بزرگ کنم مثل شما برادر بزرگوار.