عقل که نیست جان در عذاب است!

گاهی آدم به این نتیجه می‌رسد که واقعا واقعا هر چه به سر آدمیزاد می‌آید انعکاس رفتار خودش است. این هندی‌های هر چی بدبختند حق‌شان است.

مطلبی خواندم که هر جور فکرش را می‌کنم با عقل من یکی جور در نمی‌آید.

بی بی سی خبری نوشته از هند راجع به آمار بالای موارد دختردزدی. داستان از این قرار است که این هندی‌های محترم! به خصوص ساکنان شهرهای مرفه‌شان! پسر دوست تشریف دارند. آن وقت با این که دولت انجام سونوگرافی را ممنوع کرده است که مگر این‌ها از خر شیطان پایین بیایند، اما باز هم به طور غیرقانونی این کار را انجام می‌دهند و پس از این که از دختر بودن فرزند مطلع می‌شوند، سقط جنین می‌فرمایند. این منجر می‌شود که تعداد تولد نوزاد دختر نسبت به پسر به خصوص در مناطق خاصی از هند بسیار کم باشد و پسران عزیز کرده در بزرگسالی دچار سرخوردگی! ناشی از بی‌زنی شوند. از آن طرف هندی‌های شریف! دیگری به شغل شریف دختردزدی برای رفع این مشکل رو می‌آورند. به این صورت که دختران سیاه‌بختی که در نوزادی نوعا کشته می‌شدند را در بزرگسالی پس از آن که از آب و گل درآمده و دیگرانی (پدر و مادرشان) از پس سرشکستگی بزرگ‌کردن‌شان! برآمده‌اند، می‌دزدند و به خانواده‌هایی که در مناطق کم‌دختر هستند جهت ازدواج اجباری یا همان بردگی خانگی می‌فروشند. جالب این که همان پسران سرخورده علاوه بر تجاوز به این دختران به اسم همسری، آن‌ها را به خاطر این که برای‌شان پول پرداخته‌اند تحقیر هم می‌کنند.

حالا اگر شما توانستید این حماقت را برای خودتان هضم کنید برای ما هم بگویید شاید از شوک در بیاییم.

3 دیدگاه دربارهٔ «عقل که نیست جان در عذاب است!»

  1. البته «سواد» لزوما آکادمیک نیست و منظورتون، احتمالا شعور اجتماعیه. وگرنه خیلی از اروپایی‌ها (به طور کلی) یا آمریکایی‌های تحصیل‌کرده که در جهان سوم کار می‌کنن، جرم‌ها و جنایاتی مشابه رو (تجاوز، بی‌حرمتی…) مرتکب شدن و می‌شن، چون مردم این کشورها رو پست‌تر می‌بینن. به شیوه‌ای مشابه، هندی‌هایی که علیه زنان جنایت می‌کنن (مثل ایرانی‌هایی که زنان و دختران رو آزار فکری و اجتماعی می‌دن)، در حقیقت زن رو انسان نمی‌بینن یا لااقل همسطح مردان نمی‌دوننشون.

    خردستیزی (وقتی می‌گید «عقل که نیست…») که در فرم‌های مختلف در جوامع ما حضور داره (همه چیز رو دینی جلوه دادن، دورویی‌های جامعه خاورمیانه، خرافات، …)، یک عارضه است، نه علت. و اگر ما واقعا سعی داریم مشکلاتمون رو حل کنیم، بنابراین با نگرش سیستمی، باید به ریشه و علت ماجرا پرداخت. اتفاقا خود این رویکرد، که به جای پرداختن به علت، عارضه‌ها رو محکوم کنیم، نوعی از خردستیزی هستش (یکی از تفاوت‌های بین بی‌دینی کلاسیک و نو-آتئیسم که با کارهای هیچنز، داوکینز و دیگران مشهور شده هم، دقیقا همینه: خردستیزی‌ای از نوع بالا که در نوآتئیسم وجود داره).

    *********

    رفتارهای غیر-انسانی که در این پست اشاره کردید بهشون، لزوما ربطی به سواد آکادمیک ندارن. برای مثال، در حالی که نرخ نفوذ سواد در آمریکا از خیلی از جوامع دنیا بالاتره، اما این کشور بالاترین نرخ زندانی و جرم رو در تمام اعصار داره (لطفا آمار رو چک کنید).

    فهم اجتماعی لازمه از اینکه همه انسانن و باارزش. و یک دولت خادم و قانون قوی که در این جهت کار کنه.

    1. با خردستیزی مطرح شده در این کامنت موافقم، البته نه لزوما با تعریف موجود در اون.
      به نظر من هر چی از فطرت و خود ِ خودمون فاصله بگیریم، این مشکلات تشدید خواهد شد و البته «همه چیز رو دینی جلوه دادن، دورویی‌های جامعه خاورمیانه، خرافات، …» نمونه‌هایی از آن خواهد بود.
      چاره بازگشت به خود ِ.

  2. البته این که سواد لزوما شعور نمیاره چیزیه که به صورت تجربی اثبات شده. ولی چیزی که برای من عجیبه اینه که چطور میشه آدمی سالها مشقت بکشه و درس بخونه و باورهای غلط‌ش رو اصلاح نکنه. آخه برای خود من حضور در محیط‌های چند فرهنگی مثل دانشگاه باعث شده که خیلی نگاه به درون داشته باشم و با مقایسه سلیقه‌های متفاوت با باورهای خودم، به افکارم بلوغ بدم. برای من واقعا عجیبه که از افرادی با سال ها سابقه حضور در محیط های آکادمیک رفتارهای بدوی دارند. از اون جمله هست پزشکانی که برای درآمد بیشتر دست به جراجی های غیرضروری می‌زنن. نمونه‌اش زنانی که باز هم در هند به خاطر مسايل زنانگی معمول توسط همین پزشکان رحم شون رو درآوورده بودن. یا حتی پول چنین عملی رو پرداخته بودن و پزشک فقط در شکم رو باز کرده و دوباره دوخته بود بدون این که به رحم دست بزنه!!!!!

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.