تمام آن چه بودهام به پای یک چرا برفت/برای آن چه میشوم روانهام به کوه و دشت
تیشه به ریشه میزنم، سبزه رها کنم به آب/حذر چرا کنم که کی نهال روید از طناب
دلم هوای تازه خواست، خوشا به حال کرمها/دریده پیلهام ولی، بریده است بالها
مسیح در درون من کشیده بر صلیب هست/هنوز در درون من زخمهایی عمیق هست
گلوی من به روی سنگ، چشم به راه دست من/نه تیغ را توان کشید، نه جان بیارمد به تن
نطفهای از جنس حضور نشسته بر کنج دلم/زمزم روشنی کجاست؟ تشنه شده خاک تنم
دوباره ذوقمان گرفت، خدا خودش به خیر کند که جو اگر بگیردش، شعر و ادب فغان کند
3 دیدگاه دربارهٔ «نشنیدیها»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سلام.
شما هم مگه شاعر بودید؟؟
چنتا اشکال فنی میبینم:
اول از همه اینکه چرا با این وزن، قالب شعر را مثنوی کردید؟ کاش حداقل رباعی یا دوبیتی میکردید
بیت اول مصرع دوم: یه بخش کم داره، مثلن بشه: به هر چه آنچنان شوم، روانهام به کوه و دشت یا
کلن حالا که نگاه میکنم از نظر فنی همه بیتها مشکل دارن 😛
اگه یه وقتی بذارید و مشکلشون را حل کنید، شعر عالیای میشه. حیفه همینجوری بمونه
سلام
اگه یزدی هستید حتما خبرم کنید!
اگه با نظرات خبرم میکنید اسمه وبتونم رو برا یاداوری بنویسید!
اگرم با اس ام اس خبرم میکنید که چه بهتر
این شمارمه:
09364296443
بله من یزدی هستم.