موقعیت: در راه تهران بامداد یکشنبه

– قبل از تابلوی پمپ بنزین:

خدایا یه پمپ بنزین برسون بعدش هم یه کاری کن که امروز کار تعطیل بشه!

– دو دقیقه بعد- بعد از دیدن تابلوی پمپ بنزین:

خدایا پمپ بنزین رو خودم پیدا کردم. تو فقط یه کاری کن امروز کار تعطیل شه!

– ها ها ها. البته کار هم تعطیل نشد…

3 دیدگاه دربارهٔ «موقعیت: در راه تهران بامداد یکشنبه»

  1. نمی‌دونم ولی به نظر من خدا که یه کاری رو می‌کنه با اینکه ما اون کارو بکنیم فرقی نداره. چجوری بگم یعنی از نظر من خدا و ما از هم مستقل نیستیم!
    بعدشم خدا حتی اگه یه موجود مستقل هم باشه مطمئنا عقده‌ای نیست که اگه شکرش نکنیم حالمون رو بگیره:دی شکر کردن واسه آرامش خودمون لازمه نه واسه اون!

  2. جالبیش اینجا بود که وقتی پمپ بزین را پیدا کردیم و خواستیم بریم توش یه تریلی از اون گنده‌هاش جلوی دهانه تونل خروجی پمپ بنزین وایساده بود فقط محض … خدا به بندگان!

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.