یک بار به پسرک تعارف کرده بودم. از پشت ایستادهای به مامانش اشاره کرد که از اونا میخوام باز هم. به سمتش گرفتم و به جای بردار گفتم بگیر. به مامانش معصومانه گفت قول بده بعدش نزنی منو! قبل از این که پاکت کرانچی را از دستم بگیرد…
2 دیدگاه دربارهٔ «کرانچی!»
دیدگاهها بسته شدهاند.
از این متن خیلی خوشم اومد
حالا نزدیش که؟ 😉