یکی از چیزایی که تو دوران خوابگاه خیلی آزارم میداد، محدودیت ساعت رفت و آمد برای دختران و رفتارهای توهینآمیز برخی از مسئولین خوابگاه و نگهبانها بود. هنوز وقتی صحنههای مختلف برخوردم با افراد و خاطرات مربوط به این بخش از زندگی در خوابگاه یادم میآد، احساس نفرت شدیدی از تفکر حاکم بهم دست میده. تفکری که از سر تا ذیل زنان رو میخواد کنترل کنه. که موفق شده حتی فکر بعضی از خود زنها رو هم زیر سیطره خودش در بیاره. تفکری که مبناش یه چیز بیشتر نیست:«لذت جویی مستبدانه مردان». بهانه این یادآوری سفری بود که هفته پیش از یزد به تهران داشتم و در قطار با دختر دانشجوی قزوینی که در آموزشکده فنی شهرستان میبد سرامیک میخوند، هم کوپه شدم. طبق گفته این بنده خدا دانشجویان آموزشکده مذکور حق خانه گرفتن در شهر را نداشتند و مجبورند که از خوابگاه استفاده کنند و در خوابگاه هم روزانه تنها ۲ ساعت حق بیرون رفتن داشتهاند، آن هم ماکزیمم تا ۸ شب. حتی روزهای جمعه. یعنی این دختر حتی نتوانسته بود در طول دوران دانشجویی یک بار بیاید یزد را ببیند. تصور کنید به شما بگویند روز جمعه بیش از دو ساعت حق ندارید از محل سکونتتان خارج شوید. این یعنی قرنطینه! یعنی اسارت! توهین! نابرابری! ظلم! …
10 دیدگاه دربارهٔ «اسارت! توهین! نابرابری! ظلم! …»
دیدگاهها بسته شدهاند.
وا! بنده خدا دانشگاه میرفت یا زندون؟
—–
چقدر این دخالت در زندگی شخصی زیاد شده بخصوص واسه خانوما. آدم یاد ۱۹۸۴ میوفته. امیدوارم خدا کامی عقل به اینا بده که نمیدونم شدنی هست یا نه!
چکا کنن بنده خداها آخه سابقه دانشگاه میبد….دیگه، شایدم مجبور شدن اینجوری رفتار کنن البته اون تقصیری نداره ولی معمولا ماها به گناه همدیگه میسوزیم..
چه ربطی داره آقا/خانم تازه وارد؟!
یعنی شما جدی فکر میکنی این توجیه مناسبی واسه اون رفتار مسؤولینه؟؟؟
البته ما که سابقه اجرایی نداریم ولی راستی شما برای حل این مشکل چه راهی پیشنهاد می کنید؟
از نظر اجرایی، متولی امور حق ندارد برای رفت و آمد و نوع پوشش کسی تعیین تکلیف کند. بلکه باید امنیت را برای هر انسانی که میخواهد در اجتماع حاضر شود فراهم کند و ضعف خود را به گناه دیگران ننویسد. ضربالمثل تر و خشک را با هم سوزاندن، نه توجیه بلکه توصیف رفتار ناپسند این مسئولین است. چرا به جای این که بگوییم سابقه دانشگاه میبد(که البته منظور دانشجویان آن هستند) بد است نمیگوییم سابقه شهر میبد در تآمین امنیت اجتماعی و فرهنگ مردم آن نمره خوبی ندارد؟ چرا به افرادی اشاره نمیکنیم که مغزشان فراتر از حواس پنجگانهشان عملکردی ندارد و تنها متابولیسمشان پاسخگویی به غرایزشان است. متآسفانه نعل وارونه زدن در کشور ما معمول شده است طوری که از درست زدن آن موجهتر به نظر میرسد.
آیا این شهر میبد است که این سابقه را برای دانشجویان بوجود آورده یا دانشجویان هستند که این سابقه را برای میبد آفریدند؟؟؟
گناه بی فرهنگی و عدم تعهد و بی مسؤلیتی ما به گردن کیست؟ البته مسؤلین باید درست عنل کنند ولی این وسط راه است نه همه و نه حتی از ابتدا…
اگر دانشجویی از خانهای سر در میآورد صاحب خانه و او هر دو مقصرند. و که میداند که چه کسی بیشتر!
البته کاملا موافقم و قبل از آن هم کسانی دیگر…
شریعتی سخنرانیای دارد با نام: پدر مادر ما متهمیم
شریعتی جامعهشناسی بود که درد دین هم داشت. نگاه او از این منظر جالب است
قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ
بگذاریم که احساس هوایی بخورد … نگذاریم که در بند باورهامان اسیر باشیم