مدتهاست به این نتیجه رسیدهام که برای اینکه چیزی باشی فقط و فقط باید آن گونه زندگی کنی. به گذشته که نگاه میکنم میبینم به هر چه فکر کردهام که انجام دهم نرسیدهام اما همانگونه که بودهام، شدهام. نمیدانم این همه راه موفقیت و راز خوشبختی و همایش چگونه بودنها به راستی کسی را زیستانده است به شیوهای که میخواسته یا نه. اما من از این پس لااقل، میخواهم باشم آن گونه که میخواهم. فقط و فقط همین.
3 دیدگاه دربارهٔ «یک راز»
دیدگاهها بسته شدهاند.
الان من گیج شدم اینو خوندم
خودم یه اعتقادات خاص خودم رو دارم که قابل بیان نیست
الانم نمیتونم بگم باهات موافقم یا چی؟
چه نثر ثقیلی!
کوتاه و پرمضمون. درست است با آرزوی چیزی را داشتن اتفاقی نمی افتد، عمل لازم است.
خود خود بودن هزینه دارد. شاید هزینهای به سنگینی شکستن دل دوستان و آشنایان …