بازم دوری

چند روزی با هم بودیم. خیلی زود گذشت و خیلی خوش گذشت، و باز تنها هستم. باید صبر کنم تا جمعه. بازم خدا پدر گراهام‌بل را بیامرزه.

6 دیدگاه دربارهٔ «بازم دوری»

  1. برا دل تنگت یتا فال حافظ گرفتم:

    ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم / غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
    دل بیمار شد از دست رفیقان مددی / تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
    آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت / بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
    خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست / تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
    مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه / کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
    سایه طایر کم حوصله کاری نکند / طلب از سایه میمون همایی بکنیم
    دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست / تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
    [audio:http://sadeq.ir/media/hafez/377.mp3%5D

  2. داداشی ایشاالله زودی به قول ملیکا تنگ دلت وا مشه!

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/
    آتشی بود در این خانه كه كاشانه بسوخت//

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت//

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.